۱۳۹۲ اسفند ۶, سه‌شنبه

سربازوطن، حماسه ای که ناسروده می ماند!

(متن زیبایی که بیانگر احساسات و گفتنی های  اکثر یت مردم افغانستان میباشد. "برگرفته از صفحه فسبوک
نوسنده توانا محترم حمزه واعظی")
سربازِوطن، سرش را می بازد تا بر بلندای تنِ خویش، ارتفاع امید را برای فرزندان تو ودختران من بالاتر ببرد!
سربازِوطن، خونش را صبحگاهان برخاکِ خاکستری "کنر" می ریزد تا عکاسان کابل ولندن ونیویورک، تصویرِتفنگِ غارت شده ی اورا درپیشانی روزنامه های عصر بیاویزند!
سربازِوطن، دستانش را برغازی آباد بیرق می کند تا شلمه های غرور مشرقی "رحمان بابا" دراهتزاز بماند!
سربازِوطن، چکمه های مچاله اش را درکوهستان های ننگرهار می کارد تاچارفصلِ باغچه های"قصر گلخانه" معطر بمانند!
سربازِوطن، پاهایش را سخاوتمندانه به رود هلمند می سپارد تا، کفش ها ی مکاشفه ی جنرال های پنج ستاره ی وزارت دفاع، براق تر گردد!
سربازِوطن، کلاه نیم شده ی خویش را برشاخه ی درختان قندهار جا می گذارد تا قره قل پریزدنت کرزی، قامت رهبری اش را درمجمع سازمان ملل، رفیع تر نشان دهد!
سربازِوطن، چشمهای تیر خورده اش را درمیان سنلاخ های خوست دفن می کند تا "میرویس جان"، آهوی خانگی اش را زیبا ترببیند! 
سرباِزوطن، تسبیح مادرِتخاری، مُهرپدرِبامیانی ودستمال خواهرِبغلانی اش را شبانه به جنگل های "جاجی" هدیه می کند تا نمازظهرِارگ، به امامت استادسیاف قضا نگردد!
سربازِوطن، باشعرِحضورِ خود درنورستان، حماسه ی رستم می سراید تاریس دفترِرییس جمهور، باچارضلع قامت ناسازش، جوهر"فارسی" را ازگزند تهاجم بیگانگان، پاس بدارد!
سربازوطن، معشوقه اش را در"بدخشان" برای همیشه تنها می گذارد، تا نامه های عاشقانه ی ریس جمهور به دست برادران ناراضی اش در"بلوچستان" برسد!
سربازوطن، هرصبح "سرود ملی" را ازانحنای گلوی بریده ی خود فریاد می کند تا طنازی وعشوه گری انتخاباتی جلالت مأب قیوم وبرادرـ قطب الدین، هرشب درتلویزیون های پایتخت پربیننده بماند!
سربازوطن، درخواب می میرد تا "جرگه" قندهاری ها درهتل پنج ستاره ی انترکانتیتال سرنوشت انتخابات را دربیداری تعیین کنند!
سربازِوطن، هربیگاه، بازوبند عسکری اش را به روی قلب شکافته اش می بندد تا هرپگاه، لب های مثله شده ی "ستاره" وبینی بریده ی "عایشه" بخیه بخورد!
و... سربازِوطن، حماسه ای است رکه درشرق، ناسروده می ماند ودرارگ ناخوانده می شمارد...!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر